رسانه ملی و بازتولید فرهنگ مصرف گرایی

نوشته شده در ۱۱ آذر ۱۳۹۱
نسخه قابل چاپ نسخه قابل چاپ
احمد نادری

صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تا چه اندازه در جهت اهداف انقلاب اسلامی ایران، و بازتولید فرهنگ مردمی قرار داشته و دارد؟ این سئوالی کلیدی است که متن حاضر در پی پاسخگویی به آن، البته با رویکردی انتقادی است. فرهنگ دارای سه مولفه اساسی است که این سه مولفه در ارتباطی تنگاتنگ، بوجود آورنده […]

صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تا چه اندازه در جهت اهداف انقلاب اسلامی ایران، و بازتولید فرهنگ مردمی قرار داشته و دارد؟ این سئوالی کلیدی است که متن حاضر در پی پاسخگویی به آن، البته با رویکردی انتقادی است.

فرهنگ دارای سه مولفه اساسی است که این سه مولفه در ارتباطی تنگاتنگ، بوجود آورنده هویت های اجتماعی و بازتولید کننده آن در سطح جوامع مختلف هستند. این سه مولفه عبارتند از: ۱- مولفه ذهنی ۲- مولفه عینی ۳- بعد ساختاری و نهادی. بعد ذهنی فرهنگ که مهمترین جزء آن نیز محسوب می گردد، شامل دین، معتقدات فکری و ایدئولوژیک، نظام هنجاری، ارزشها و  بطور کلی هر آنچه مربوط به حیطه انتزاع است، می شود. بعد عینی فرهنگ نیز شامل همه مصنوعات بشر، از وسائل و لوازم مایحتاج زندگی گرفته، تا هنرهای عالی تجسمی، مجسمه ها، موسیقی، فیلم، کتاب و … و به طور خلاصه هر آنچه که وجود مادی و عینی دارد، می شود. بعد نهادی و ساختاری فرهنگ، که آخرین مولفه آن محسوب می گردد، مربوط به نهادها و ساختارهایی می شود که دو مولفه دیگر، یعنی مولفه های عینی و ذهنی را به یکدیگر پیوند می دهد. آنچنان که آمد، مهمترین جزء فرهنگ، بعد ذهنی آن است.

در واقع، ابعاد دیگر فرهنگ نیز در رابطه مستقیم با این بعد قرار داشته و تحت تاثیر آن هستند. اگر با نگاهی دیالکتیکی به رابطه عینیت و ذهنیت بنگریم، خواهیم دید که هرآنچه در عینیت اجتماعی انسانها وجود دارد، قبل از هر چیز به ذهنیت و عرصه های تفکری و انتزاعی بر می گردد، چرا که بوجود آوردن مصنوعات بشری، قبل از هر چیز برخاسته از یک فکر و ایده بوده است. در واقع نظام فرهنگی، ارزشی، هنجاری و دینی یک جامعه، مقدمه ای بر تولیدات مصنوعی بشر و همچنین تعیین کننده نوع و کیفیت آن بوده است. این بعد ذهنی با به عینیت رساندن خود، سبب خلق بعد مادی فرهنگ می شود و این بعد نیز در یک فرایند دیالکتیکی با ذهنیت، باعث تکوین آثار، و همچنین خلق آثار جدید و بطور خلاصه پویایی فرهنگی می شود.

عرصه رسانه و بطور خاص رسانه های تصویری، در دنیای امروز بیش از هر جای دیگری عرصه فرهنگی به معنای دقیق کلمه است. عرصه ای که در آن تولیدات بشری در حیطه عینی در قالب فیلم، سریال، موسیقی و اشکال دیگر تولیدات رسانه ای به وجود آمده و در فرایندی تعریف شده در دسترس مخاطبان قرار می گیرد. مخاطبانی که در یک بستر فرهنگی خاص و با سبک زندگی خاص، و در زمان و مکانی خاص زندگی می کنند. لذا، در این عرصه، می توان شاهد بروز و ظهور تمامی مفاهیمی که در حیطه فرهنگ با آنان سروکار داریم، هستیم.  مفاهیمی همچون تاثیر فرهنگی، وام فرهنگی، نفوذ فرهنگی و حیطه های آن، تهاجم فرهنگی، مسخ فرهنگی، تبادل فرهنگی و… . لذا درک درستی از اجزاء و مفهوم یک فرهنگ و جایگاه آن در عرصه جهانی و در کنار سایر فرهنگ ها، و همچنین نحوه بروز، و ارتباط آن  با رسانه، در اینجا کلیدی ترین مفاهیمی است که با آن می توان به بررسی پویایی یک فرهنگ و ارزیابی آن پرداخت.

با استفاده از مقدمه نظری فوق، صدا و سیما و پس از آن، سینما و صنعت موسیقی و کتاب را می توان مهمترین عرصه های ظهور و بروز فرهنگی نامید. جایی که در آنها بیش از هر چیز شاهد دیالکتیک فوق هستیم و نهادها و سازمانهای خاصی نیز در ارتباط با آنها بوجود آمده که هر کدام از این سازمانها، بوروکراسی های خاص خود و عوامل مختلف خاص، اعم از حیطه سیاست گذاری، مدیریت کلان و کارمندان مرتبه های میانی و پایینی را دارا هستند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بزرگترین رسانه ملی کشور، و جایی که در حالت مطلوب، بایستی بروندادهای آن را برگرفته از فرهنگ مردمی ایرانی (که خود در دو مولفه کلان اسلام شیعی و ایرانیت، و همچنین  فرهنگ انقلابی منشعب شده از انقلاب کبیر اسلامی ایران خلاصه می شود) قلمداد نمود، اکنون پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی ایران، داری آسیب ها و آفاتی شده است. آسیب هایی که باعث گردیده است که تولیدات این رسانه نه تنها بازتاب دهنده وجوه خاص فرهنگی جامعه ایران نباشد، بلکه این رسانه را به شدت نیز در مسیر دور کردن از فرهنگ مردمی هدایت می کند.

در واقع، می توان آسیبهای متوجه صدا و سیما را در سه سطح متصور برای فرهنگ در مقدمه نظری بالا بررسی کرد، یعنی  در سطح ذهنی و فکری، در عرصه سازمانی، و در سطح آخر، در عرصه تولیدات عینی. در اینجا، کارکرد اصلی رسانه را که همان بازتولید فرهنگ جامعه است، معادل با خود رسانه تلقی می کنیم.

۱- عرصه ذهنی. این عرصه، همچنان که آمد کلیدی ترین عنصر هر فرهنگ بوده و متشکل از نظام هنجاری، ارزشی و ایدئولوژیک بوده و وظیفه آن خط دهی کلی به تولیدات مادی و عینی است. نگاهی گذرا و کوتاه به بروندادهای این رسانه، بیش از هر چیز گویای  دوری گزینی از فرهنگ توده مردم و عناصر اصلی فرهنگ ایرانی- شیعی، و همچنین جدایی گزینی این رسانه از فرهنگ انقلابی است. از آنجا که هر تولید مادی، در یک پروسه دیالکتیکی، قبل از هر چیز محصول یک نظام ذهنی و فکری است، لذا بیراه نخواهد بود اگر بگوئیم صدا و سیما در عرصه ذهنی و ایدئولوژیک، از آنچه می توان فرهنگ انقلابی-شیعی ایرانی نامید، فاصله ای جدی گرفته است.

۲- در عرصه سازمانی نیز، نگاهی به کادر فعلی و مدیران میانی و کارمندان صدا و سیما بیش از هر چیز نمایانگر آنچه می توان تناقض شعار و عمل در سطح رسانه ملی خواند، می باشد. کارل پوپر در کتاب “تلویزیون، خطری برای دموکراسی”، جمله جالبی دارد و آن این است که کسانی که می خواهند در مورد دموکراسی فیلم بسازند، بایستی همگی، از تصویر بردار گرفته تا صدابردار، تهیه کننده، کارگردان و همه عوامل اجرایی، به دموکراسی اعتقاد قلبی داشته باشند، وگرنه آن فیلم ناقص خواهد بود. اگر این گفته را بخواهیم در مورد صدا و سیمای ایران و عوامل بروکراتیک آن بکار برده و با استفاده از این دیدگاه نظری، تیپولوژی عوامل اجرایی، تهیه کنندگان، کارگردانان و … را در رسانه ملی بررسی کنیم، خلاصه اش آن چیزی نخواهد بود که مورد انتظار از یک رسانه ایدئولوژیک که مدعی بسط فرهنگ انقلابی ایران است. در واقع بهتر است این سئوال را مطرح کنیم که آیا عوامل تولید در سازمان صدا و سیما، همگی اعتقاد قلبی به گفتمان انقلاب دارند؟

آفت دیگری که در سطح سازمانی گریبانگیر رسانه ملی شده است، افتادن در دام مناسبات اقتصادی محض است. در واقع، اذهان مدیران، تهیه کنندگان و دست اندرکاران این رسانه را قبل از هرچیز، اقتصاد و پول در تصرف خویش دارد. ایده تولید بیشتر، پول بیشتر، ایده ای سرمایه دارانه است که گفتمان خاص خود را  در قرن نوزدهم و بیستم، بیش از هر زمان دیگری، به سراسر جهان فرافکنی کرد و در دو دهه اخیر بیش از هر زمان دیگری در مدیران و کادر بروکراتیک صدا و سیما رخنه کرده است. لذا در این گفتمان، فرهنگ و دغدغه هایی از جنس آن، جایگاه فرودست پیدا کرده و در ذیل اقتصاد تعریف می شوند. در صدا و سیمای ایران، ایده مصطلح “پر کردن آنتن”،  گفتمانی فراگیر شده است که نسبتی وثیق با مفهوم پول پیدا می کند.

در همین حیطه، می توان به مساله تصلب فکری و عدم انتقادپذیری در مدیران ارشد و سیاستگذاران این رسانه اشاره نمود. نمونه های فراوانی در سالهای اخیر بوده اند که پس از انتقاد از این رسانه، ممنوع التصویر شده یا مورد غضب رسانه ای مدیران قرار گرفته اند. عدم نقد پذیری، طبیعتا فرهنگ تملق و چاپلوسی را تقویت می کند. لذا در این گفتمان، بررسی علمی و پروژه های تحقیقی انتقادی جایگاهی نخواهند داشت.

با توجه به مسائل گفته شده در بالا، طبیعی است که پدیده ای به نام شورای سیاست گذاری، و اصولا مفهومی به نام سیاست گذاری، که بایستی متشکل از تیمی از متخصصین و نخبگان منتقد و دلسوز، مدیران ارشد و سیاستگذاران دلسوز باشد؛ معنایی دقیق و عمیق نخواهد داشت. شورای سیاست گذاری در رسانه ملی، عملا بدل به یکسری جلسات تکراری شده که برآیندی جز احتمالا حق شرکت در جلسات برای اعضا، و البته تولیدات آبکی فعلی ندارد.

۳- عرصه عینی.  در این عرصه، که نتیجه مستقیم عرصه ذهنی و هنجاری و ارزشی و ایدئولوژیک از سویی و ارتباط سازمانی با آن از سوی دیگر است، بیش از هر چیز، شاهد بروز آفت های گفته شده در قالب تولیدات مختلف، اعم از فیلم، سریال، مستند و .. هستیم. گفتمان غالب بر تولیدات صدا و سیما، گفتمان مصرف گرایی لیبرالیستی، با روکشی از اسلام گرایی سطحی است. این تولیدات متاسفانه در دو دهه اخیر کمتر رنگ و بوی فرهنگ مردمی ایران داشته است. هم در حیطه مولفه اسلامی ـ شیعی و فرهنگ انقلابی مبتنی بر آن، و هم در حیطه ارزش های فرهنگ عامه، کم کاری بسیار مشهودی در این رسانه انجام گرفته است. بطوری که اکنون صدا و سیما و رسانه ملی را نمی توان آشنا با فرهنگ مردمی به شمار آورد. گفتمان تجمل گرایانه، که از دهه ۷۰ شمسی به اینسو گفتمان غالب در حوزه مدیران ارشد دولتی کشور بوده است، آنچنان در صدا و سیما و فیلم های آن رخنه کرده است که به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، می توان نام این رسانه را به “صدا و سیمای جمهوری اسلامی شمال تهران” تغییر داد.

افتادن در اقتضائات سرمایه داری نوین، از تلویزیون ایران و صدا و سیمای ملی، شیر بی یال و دم و اشکمی ساخته است که هیچ کجایش شبیه به هیچ چیز نیست. نه همچون رسانه های مدرن، توانسته است کارکردهایی همچون سرگرمی، تفریح و وقت گذرانی را در حد اعلای خود داشته باشد، و نه آنچنان که از رسانه ملی ای که انتظار می رود در راستای اهداف انقلاب کبیر اسلامی ایران باشد، توانسته است به تولیدات خاصی بپردازد. لذا در این خلا، که صدا و سیما نمی تواند هیچ کدام از انتظارات را برآورده کند، طبیعی است که شاهد ریزش مخاطب و ظهور تلویزیون ها و رسانه های جدید توسط دیگران، که اکثرا هم مورد حمایت جدی دشمنان ایدئولوژیک نظام هستند، هستیم.

کوتاه سخن اینکه، تا در سه سطح نامبرده اصلاحات جدی صورت نگیرد، و از همه مهمتر در سطح ذهنی مدیران و سیاست گذاران، نگاه ها به رسانه ملی (به معنای دقیق کلمه که همان صدا و سیمای جمهوری “اسلامی” “ایران” است) تغییر نکند، روز به روز شاهد سیر قهقرایی در این رسانه خواهیم بود.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>

تماس با سازمان

نشانی سازمان دانشجویان ایران:
 تهران – خیابان فخررازی - خیابان شهدای ژاندارمری شرقی- پلاک 72- ساختمان شماره 2 جهاد دانشگاهی- طبقه اول-سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی

شماره تماس: 66491536- 66978000
نمابر: 66977999‬58
Designed by Aryan